26
سلام نفس مامان
امروز صبح که از خواب پا شدی دیدم رفتی پایین رخت خوابت... بعدش متوجه شدم با دستای نازت خودت رو روی زمین سر میدی... عزیز دلم.. خیلی دوست داری راه بری و پایه میز و دسته صندلی و هر چیزی به دستت میرسه رو میگیری و سعی میکنی بلند بشی... گاهی با کمک بابا تمرین راه رفتن میکنی... آخه تو خیلی کوچولویی هنوز نمیتونی بشینی... افرین به این همه سعی و تلاش تو...
از خنده هات بگم که خیلی قشنگه و حسابی دلبری میکنی... اون روز که باهام اومدی اداره اینقدر غش غش خندیدی و همه رو شاد کردی...
الان روی پتو خرسی به شکم خوابیدی و داری واسم میخندی و حرف میزنی که بیا پیشت...
دوست نداری تهنایی بازی کنی...
نمیدونم قبلا گفتم یا نه! چون گرمت میشه زود شورت و شلوار پات نمیکنم و همش توی خونه با پوشکی... همه عکسات پوشکیه... از عید به اینور اصلا توی خونه روی پوشکت چیزی نپوشیدی...
توی غذا کرفس خیلی دوست داری
غذای غنچه برنجین با شیر موز خیلی دوست داری...
پ و: همت و تلاشت رو دوست دارم