60معین یک سال و سه ماهه
سلام پسر نازنینم
امروز یک سال و سه ماهه شدی و حسابی بزرگ شدی هر روز یه حرکت جدید داری و دلبری میکنی...
توی مهمونی عید همه عمه ها با خوانواده جمع بودن دونه دونه شکلات های توی بشقاباشون رو جمع میکردی و می اوردی که باز کنیم و تو بخوری... همه دست زدن و حسابی رقصیدی.. اگه کسی هم دست نمیزد ، رو به روش می ایستادی و دست میزدی که اونم کم بیاره و دست بزنه...
دهمین دندونت خیلی کلافت کرده... لثه ات باز نمیشه که دندونت بیاد بیرون و دندون زیر لثه بالا اومده...
دائم از دهانت اب میاد...
گوشی رو روی گوشت میزاری و میگی اووو(الو)
وقتی هوس بیرون رفتن میکنی میری از روی جا لباسی لباس بیرونی من رو میاری و میدی بهم و با لباس بیرونی بابا رو میاری و میدی بهش...
گاهی هم کفش خودت رو از روی جا کفشی میاری و اصرار داری ببریمت بیرون...
هر روز پار و مهد کودک توی برنامت هیت و دایم میخوای باهات بازی کنیم...
کره و شیر محلی خیلی دوست داری...
ماشین پلیس قرمزت رو میاری و بازی میکنی و بعد میزاریش توی پارکینگ( زیر کابینت مخصوص پارک همون ماشین). فرداش که باز میخوای بازی کنی از پارکینگ درش میاری و بازی میکنی و باز اخرش میبریش و میزارش توی پارکینگ...
کتاب خیلی دوست داری و هر شعری رو که میخونم میدونی توی کدوم کتابه و به همون کتاب نگاه میکنی... تند تند ورق میزنی و اشاره میکنی که شعر همون صفحه رو بخونم..
هر چیزیت که گم میشه رو میشه توی استخر توپت پیدا کرد...
پ و عاشقانه دوستت دارم...