58نی نی کوچولو راه میرود
سلام فندق مامان
انشالا که خوبی که وقتی میخونی وبت رو
گفتم دیگه پست نزارم تا زمانی که راه بری
دیگه توی یک سال و یک ماهگی حسابی راه رفتی و همه چیزها رو بهم ریختی و بازی کردی.. فدای قدمهای کوچکت برم بزرگ مرد من...
خیلی خوشحالم که میتونی روی پای خودت بایستی و خودکفا شدی توی این مورد... البته بیرون که میریم هنوز تو بغلی و حال میکنی...
تا چند روز دیگه اسباب کشی داریم.. انشالا از اتاقت لذت ببری اخه این خونمون خیلی کوچیکه و اتاق اختصاصی نداری...
یکی از علابق تو بازی با جاروی کوچیک پلاستیکی بود و بابا واست یکی نو خرید که بهداشتی باشه اسباب بازیت ... ولی انگار همون جاروی خونگی رو بیشتر دوست داری...
حمام و اب بازی رو که عاشقشی و با گریه از حمام میای بیرون... نقاشی با خودکا روی کاغذ رو خیلی دوست داری و خط خطی میکنی...
هنوزم عاشق تولی(tulli) هستی و وقتی برنامش رو میبینی باعلاقه یه لبخند لطیف میشینه روی صورتت..
خرما خیلی دوست داری و با علاقه میخوری... اب هم که لازمه بدنته اصلا نمیخوری و تواین مورد منو بابا رو کلافه کردی...
ترسو هم شدی..!! تا زنگ خونه زده میشه یا تلفن با صدای بلند زنگ میخوره خودت رو مثل فشفشه از جا میکنی و میچسبی به من و دستای نازت رو دور گردنم حلقه میکنی... خیلی قیافت دیدنی میشه اون لحظه ... فدات بشم من
الان هم مامان جون حمامت داده و بعد از کلی اب بازی با گریه از حمام اوردیمت بیرون و شیر خوردی و خوابیدی... بیدار شدی نهار میخوریم میریم خونه خاله که با پونه بازی کنی..
دیشب پونه اومد با هم تولی نگاه کردین.. بعدش کلی موهاش رو کشیدی و میخواستی جوراب از پای پونه جون در بیاری
پ و: عاشق قدمهاتم تومو دنیای من