36
سلام ملوسکم این روزها بیشتر از همیشه بی قراری میکنی و میخوای بازی کنی و بپر بپر کنی و خیلی کم میخوابی... امروز واست 3 تا کتاب قصه خریدم ، جلد کدوی قل قله زن رو خیسوندی با اب دهانت... بلوکهای رنگیتو به هم میزنی و میخوای صداشون رو در بیاری... بیشترین سعیت اینه از وسایل اطرافت صدایی در بیاری... حتی با نخود هایی که مادر جون پاک کرده بود هم بازی کردی و اینقدر دستت رو توش چرخوندی و صداشو در اوردی که نگو... دایی بهت اجازه داد با کیبوردش بازی کنی و اینقدر همه دکمه هاشو فشار دادی که خاموشش کردی... پ و: دوستت دارم نفسکم ...
نویسنده :
مامان معین
23:14