44بازی
سلام فنقولکم
این روزها اینقدر شیطون شدی که نگو... از دیوار راست میری بالا
چهار دست و پا رفتنت هم خودش اوضاعیه پای چپ رو با زانو میری جلو پای راست رو با کف پا... فدات بشم من.. همش میخوای از بلندی رد بشی... حالا این بلندی میخواد یه بالش باشه یا پای مامان و بابا و یا یه دونه پله ی جلوی آشپزخونه...
عاشق سیم هستی و تا سوار بر روروکت میکنیم مثل فشفشه میری سراغ سیمهای دی وی دی که به تلوزیون وصله و بازی میکنی...
بازیهای این روزهای تو ارگ حیونی که واست خریدم و شیشه شیر پر از چغچغه و استوانه حلقه و استخر توپ خونگی که کلی حال میکنی باهاش...
هرچیزی رو که واسه باز اول میبینی کلی باهاش حرف میزنی... حالا میخواد صورت تراش بابا باشه یا کیف مامان یا حیوونهای عروسکی...دیشب کلی با آغوشیت صحبت کردی... انگار بار اولت بود میدیدیش
تمام سعیت رو میکنی که بایستی و تا الان که تقریبا با توجه به سنت موفق بودی عزیز دلم